چرا اين روزها حالمان خوب نيست

چرا اين روزها حالمان خوب نيست

تجربه احساساتي مثل بي حوصلگي ، سطح انرژي پايين ، كلافگي ، پريشاني و كسالت عامل ايجاد حال ناخوب اين روزهاي ماست.
عوامل موثري كه در تجربه اين احساسات ميتوان نام برد:
١.عدم پيش بيني
همه ما نسبت به زمان تمام شدن اين بيماري،آينده شغلي،آينده جامعه و به حالت قبل برگشتن زندگي آگاهي نداريم و همين باعث مي شود دچار احساس ناخوشايند و عدم امنيت شويم كه اين تجربه سطح انرژي ما بسيار پايين مي آورد و احساس كلافگي و پريشاني در ما ايجاد مي كند.
٢.وسواس
دائما گفتگوي درون داريم و در حال پردازش ذهني هستيم : ايا تميز است هست آيا آلوده است؟!
انقدر ذهن ما مشغول پرسش و پاسخ هاي اين چنيني مي شود كه ديگر تجربه اكنون و اينجا نداريم و اين ذهن مشغولي دائمي براي ما پريشاني ذهني ايجاد مي كند.

٣.ترس از دست دادن افراد مهم زندگي
با توجه به سرعت شيوع اين بيماري و پيدا نشدن درمان براي آن ، ممكن است دچار اضطراب از دست دادن عزيزانمان بشويم و دائما در نگراني باشيم.
راهكار:
همه ما در زندگي دو نوع نقش را دنبال مي كنيم
يكي نقش فردي كه به عنوان همسر،دختر/پسر،پدر/مادر و … داريم و نسبت به هركدام مسئوليت هايي داريم.
يكي نقش اجتماعي كه در رابطه با ديگر افراد جامعه داريم و مسئوليت هاي مشخصي نسبت به آن ايفا مي كنيم.
در حال حاضر مسئوليت ما در رابطه با نقش اجتماعي “خانه ماندن” است.
انجام اين مسئوليت باعث مي شود كه زنجيره انتقال اين بيماري قطع شود و اين ويروس ميزباني براي انتقال نداشته باشد.
پس با آگاهي و آرامش دوباره ميتوانيم به سبك زندگي قبلي بازگرديم.

٤.بهم ريختن روتين زندگي
شرايط جديد باعث تغيير در روتين و روش زندگي ما شده است به طوري كه در شرايط بيرون رفتن در خريد كردن و در رعايت كردن بهداشت تغييرات بسيار زيادي صورت گرفته كه هر كدام از اينها انرژي بسيار زيادي از ما مي گيرد و باعث آشفتگي مي شود.
راهكار:
شرايط فعلي را بپذيريم و با پذيرش ، ذهن خود را از دغدغه ها و استرس هاي ناشي از تغيير روتين ها رها سازيم و به ياد داشته باشيم كه قدرت يعني سازگاري.
بقا براي موجوداتي ست كه سازگارترند.
٥.تغيير در سطح تماس
‏A)سطح تماس كمتر از قبل : از طرفي سطح تماس با ديگر اعضاي فاميل و دوستان و اعضاي جامعه كمتر شده و يكسري توجهات كه ما قبلا در محل كار ، دانشگاه و اجتماع مي گرفتيم به طرز چشمگيري كمتر شده است.
‏B)سطح تماس بيشتر از قبل : از طرفي سطح تماس ما با افراد خانواده خودمان بيشتر از قبل شده كه اين موضوع گاهي باعث ايجاد تنش در خانواده ميگردد.

راهكار:
در كمتر شدن سطح تماس ميتوان از فرصت ايجاد شده در دنياي مجازي استفاده كرد و گروه ساخت و با ديگران ايجاد ارتباط كرد تا نبود تماس فيزيكي موجب دور شدن از ارتباط با يكديگر و همدلي نشود.
در مورد حل شرايط تنش زا ايجاده شده ناشي از سطح تماس بالا با ديگر افراد خانواده ميتوان “مرتبط شدن با خود” را تمرين كرد.
با تمركز به درون و حال فعلي خود آگاه بشويم و احساس و نياز در لحظه را بسنجيم ، نامگذاري و در فضاي صميمانه ي گفتمان ، ابراز كنيم به طوري كه در هر لحظه احساس غالب خود را بشناسيم و نيازي كه باعث ايجاد آن احسا شده را پيدا كنيم و يا اگر احساس ما از گروه احساسات ناخوشايند است ناكام ماندن نيازي كه باعث ايجاد اين حس شده را بفهميم.
تمرين “مرتبط شدن با خود” و ابراز كردن نياز ، جلوي ايجاد و يا ادامه دار شدن تنش ها را مي گيرد به شرطي كه در فضاي امن رواني و صميمانه اين گفتگو صورت پذيرد.
يادمان باشد بچه ها مشاهده گران بسيار با هوشي هستند و با اين روش به آنها آموزش مي دهيم و فضاي ارام خانواده به آنها احساس امنيت و آرامش مي دهد.

٦.احساس بيكاري ناشي از ساخت نداشتن زمان
در اين روزها كه ما ساعات بيشتري را آزاد هستيم و فعاليت خارج از منزل نداريم و بيشتر اوقات را در خانه سپري مي كنيم، مي توانيم براي تجربه نكردن احساس پوچي و احساس بد ناشي از به هدر دادن زمان هر روز بعد از بيدار شدن از خواب براي خود يك نيت را در نظر بگيريم.اين نيت نيازي نيست كار خارق العاده اي باشد يا يك فعاليتي كه ما مدتهاست در تلاشيم آن را انجام دهيم، بلكه ميتواند همان كارهاي روتين روزمره خودمان باشد.
شب قبل از خواب نيت خود را مرور مي كنيم و بررسي مي كنيم كه آيا انجام شده يا خير اگر بله :
با چه كيفيتي ؟
چه عواملي در رسيدن به اين نيت دخيل بوده اند؟
اگر به آن هدف نرسيديم
چه عواملي باعث شده اين ناكامي اتفاق بيفتد؟
با اينكار در واقع ما به طور ناخودآگاه احساس خوبِ بودن را تجربه ميكنيم و به ما كمك ميكند تا احساس موثر بودن و مفيد بودن داشته باشيم.

يادمان باشد وقتي زندگي از تعادل خارج مي شود ما به طور غريزي تلاش مي كنيم تا آن را به تعادل بازگردانيم و اين تعادل جديد هميشه بالاتر از تعادل قبلي ست كه در واقع “رشد” صورت گرفته است. رشد زماني اتفاق مي افتد كه زندگي در عدم تعادل قرار مي گيرد.
موقعيت ها به خودي خود معنا و مفهومي ندارند و اين ما هستم كه به آنها معنا مي دهيم.
ما آمده ايم كه به زندگي معنا ببخشيم.
ما وارد ميدان عمل مي شويم و بهترين خودمان را براي گذر از اين مرحله ميگذاريم؛البته با آگاهي و آرامش.
به اُميد فرداهاي روشن

دوره های سلامت مادران

مرکز سلامت مادران

پیج اینستاگرام سلامت مادران

دیدگاه‌ خود را بنویسید